کد مطلب:13062 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:581

حضرت سلیمان
بادی در اختیار او بود كه رفتن آن در صبح یك ماه و بازگشت آن به هنگام شب یك ماه طول می كشید مثلا می گفتند فردا در عراق است و از آن جا به مرو می رفت و بعد از ظهر در بلخ بود ولی خداوند محمد(ص) را به وسیله ی براقی كه به او داده بود گرامی داشت، افسار آن به اندازه ای بود كه چشم در افق قادر به دیدن بود. خداوند در باره ی سلیمان (ع) در قرآن آورده: (علمنا منطق الطیر) در خصوص پیامبر ما حضرت محمد مصطفی (ص) نیز وحشت آورده كه روزی یك پرنده سرخ رنگ كه یكی از



[ صفحه 122]



جوجه هاش بالا آمده بود به سوی پیامبر آمد و با ترس نزد سر رسول الله (ص) بر شانه اش نشست پس حضرت رو به حاضران كرد و فرمود: كدام یك از شما به این پرنده و لانه اش صدمه زده اید؟ مردی از میان جمعیت برخاست، و گفت: من تخم این پرنده را برداشته ام، پیامبر فرمود: آنها را به لانه این پرنده باز گردان. رسول خدا(ص) با گوساله و آهو و گوسفند و گرگ و ناقه سخن می گفت و اجنه و شیاطین تحت اختیار او بودند، پیامبر فرمود: قرآن می فرماید (قل اوحی الی انه ستمع نفر من الجن) تا آن جا كه می گوید: (اذ صرفنا الیك نفرا من الجن) آنها نه نفر از بزرگان اجنه نصیبین و یمن از قبیله بنی عمرو بن عامر بودند كه نام آها: شصاه، مصاء، هملكان، مرزبان، مازمان، نضاء، هاضب و عمرو كه با سلیمان بیعت نمودند تا عبادت را به درگاه خداوند انجام دهند و از او خواستند كه عذر و توبه اش را بپذیرد و برای همین گفتند: (علی الله شططا) و سلیمان (ع) به خاطر سركشی و عصیانشان آن ها را به غل و زنجیر كشید و سركشان و طاغیان را فرمانبردار و رام كرد، سلیمان از خداوند پادشاهی و ملك دنیا را طلب نمود و خداوند هم به او پادشاهی بخشید و از آن طرف كلیدهای خزائن دنیا را به محمد(ص) داد ولی او آن ها را قبول نكرد و بازگرداند و فرق است بین كسی كه چیزی را میخواهد و طلب می كند و كسی كه به او چیزی عطا می كنند و او قبول نمی كند، خداوند به محمد(ص) كوثر و مقام شفاعت و مقام ستوده شده را عطا نمود و فرمود: (و لسوف یعطیك ربك فترضی) خداوند به سلیمان (ع) گفت: (امنن او امسك بغیر حساب) ولی به پیامبر ما محمد (ص) فرمود: (ما أتاكشم الرسول فخذوه و مانها كم عنه فانتهوا) و حسان بن ثابت چنین می گوید:



و ان كانمت الجن قدسامها

سلیمان و الریح و تجری رخا



فشهر غدو به لدابیا

و شهر رواح به ان یشا



فان النبی سری لیلة

من المسجدین الی المرتقی



و كعب بن مالك می گوید:



[ صفحه 123]





و ان تك نملتها بالوهم كلمت

سلیكتم ذالملك الذی لیس بالعلی



فهذا النبی الله أحمد سبحت

صغار الحصا فی كفه بالترنم